Monday, June 22, 2015

خوانده شده - بخش دوم



می دانی ارزش نوشتن را، قلم را؟
نترس از مهجور ماندن، دیوانه بودن
خودت را ببین، و آنچه برایش تلاش می کنی
اخلاقت چطور است؟ اصلا خودت را دیده ای؟
کارت را بکن و ببین چه می شود
شک داری برای انجام کار درست؟ 
هنوز چیزهایی هست که نمی دانی. قرار نیست تو کسی باشی که قضاوت کنی در مورد درک دیگران، یا دنبال کردن چیزی که درست نمی دانی
پس می دانی دنبال چه چیز باشی، بی ترس
چرا باید دیگری را دلخوش کنی، وقتی نادرستی اش را می بینی
چگونه رفتار انسان کوچک می شود، با دنبال کردن چیزی که خودش کوچک است؟
رفتار کوچک چیست؟ می گویم. چقدر کاستی دیگری را می بینی؟  حرف دیگری را می زنی؟
خوبی را پس می زنی، باز می داری
اخلاقت چگونه است؟ پاکی را چگونه تعریف می کنی؟
دنبال که باشی؟ به کدام داشته هایش می نگری؟
آیا قدرتی که دارد تو را به شک انداخته؟ تا بوده همین بوده. حرفش را بیشتر می شوند
ایرادی ندارد. کار خودت را بکن و نشانه هایش را ببین
به فکر آزمایش خودت باش
و ببین کار را به که نسبت می دهی، از کجا می بینی
آن وقت نشانه ها را دنبال کن
نابود شدن ها را
فهم نشانه ها را
نفهمیدن دیگران را
ندیدن دیگری را
گم گشتگی ها را
داشته ها را، بهره ها را
نکوهش به جای خودش باقی است، آنجا که کمی یادآوری می کند
شاید بفهمی ایراد کار کجاست
داستان دنیاست دیگر، باز دیگری را می بینی
اما سرانجام به خود می رسی برای نکوهش
تا شاید بهتر بفهمی و آینده چیز دیگری باشد
به همین سادگی است، درد نفهمیدن
شاید از دست دادن بزرگتری، رنج بیشتری هم باشد
و زیبایی بیشتر، برای آنکه نشانه ها را در می یابد
دیدن، تفاوت ایجاد می کند. تفاوت را خودشان ایجاد می کنند
پس جای قضاوت من و تو نیست، این خودش یعنی ندیدن، نفهمیدن
اصلا بر چه اساسی قضاوت می کنی، نظر می دهی، کدام تاریخچه را می دانی
آرزوها را می دانی، نیاز ها را
یا می دانی چه خواسته اند، چه کرده اند، چه رازهایی باقی است
چه کسی ادعا می کند، ضمانت می دهد؟
ادعا ولی سر جایش است
نتیجه هم دارد، اینکه جایی که باید، نه نشانه ای را می بیند، نه کار درستی انجام می دهد
و این نفهمیدن، ناتوان بودن رنج است
خلاصه امر اینکه کارت با خودت باشد، که نفهمیدن دیگری را با خودش مواجه می کند. واقعیت را می بیند
زمان هم دارند، برای فکر
اصلا از آنها چه خواسته ای، چقدر هزینه دارد
یا چگونه حرف تو را می بینند؟ اصلا چه کسی می تواند در مورد احساس تو و نشانه هایش نظر بدهد
پس دیگر منتظر چه هستی جز انتظار چیزی که نشانه اش را می بینی، جای عصبانیت نیست، اگر فهمیده باشی
و باز بفهم که چقدر ندیدن هایت زیاد شده است، ولی باز فرصت دیدن داری. فرصت ندیده شدن، سرزنش شدن
اما باز دیده شده ای، این چیزی است که باید ببینی و بفهمی
بسیار پیش می آید که حرفی می زنی و کسی نیست که ببیند، اصلا بگذار بگویند، تلاش کنند برای چیزی دیگر
تو حرفت را بزن، جهان می شوند

No comments:

Post a Comment